سياه نگاري يا واقعيت نگاري؟!
جالبه كه وقتي از رئيس اداره گاز سوال كردم آقاي رئيس اين چه كاري بود كه كارمند شما كرد جواب داد ما ايستگاه رو بخاطر بدهي قطع كرديم اين در حالي بود كه روز قبل آقاي رئيس از جواب دادن طفره رفته بود. اين آقاي رئيس، حتي شهامت يك معذرت خواهي از همه كساني كه در جايگاه سي ان جي معطل شده بودند را نداشت. در حالي كه رهبر فرزانه ما، همين يكي دو ماهه از مردم بخاطر يك اشتباه رهبري در 20 سال پيش طلب عفو كرد تا به مسئولين بفهماند كه عذرخواهي عيب نيست و زمان ندارد.
آقايي كه به حريم مزارع ديگران تجاوز مي كند حريم خانوادگي برخي افراد را پايمال مي كند و اين كار دائمي وي است نبايد به اين سادگي ها از دست قانون فرار كند و باز دست به تهديد و ارعاب ديگران بزند.
يا همين چند وقت پيش، يك كيف قاپ در شهر ماسال دستگير شد اما چندي نگذشت كه شنيديم با قرار وثيقه آزاد شده است و درست يك هفته بعد، بازهم يك كيف قاپي در كنار مزار شهداي ماسال رخ داد كه واقعا جاي تأسف دارد.
يا در جهاد كشاورزي استان ما، با وجود مشكلات زياد در كار كشاورزان ما، از چايكاران گرفته تا شاليكاران، از سه برابر شدن قيمت كود شيميايي در ظرف يك ماه، تا ندادن پول چاي كاران و برنج كاران و اخيراً گوهركاران، مسئولين محترمش حتي تاب يك انتقاد و مصاحبه كشاورزان را ندارند.
آقايي از جهاد ماسال با يكي از كشاورزان كه با ماسال نيوز مصاحبه كرده بود تماس گرفت و گفت شما به چه اجازه اي مصاحبه كرده اي؟ من از ماسال نيوز شكايت مي كنم .. نويسنده مطلب طنز ما، متأسفانه در آن روزها تحت فشار بسيار قرار گرفت و حتي برخي او را تهديد به پرونده سازي كرده بودند.
البته بايد تعريف هم كرد. ما خوشحاليم از وجود مسئولي كه اخيراً به رياست آموزش و پرورش رسيده است و وقتي كارمندان اداره خواستند براي مراسم ترحيم اقوام يكي از كارمندان جميعاً محل كار را ترك كنند به آنها اجازه نداد و گفت چند نفر براي اينكار بس است. وقتي به او گفتند تعدادي قرآن آموز براي اهداي جوايز داريم با اشتياق به محل آمد و همه قرآن آموز ها را مورد تشويق قرار داد و جوايزي براي همه و نه يك تعداد معدود در نظر گرفت. تحت فشار، هيچ كس را در هيچ منصبي نگماشت و گفت من يك انسان خدوم براي كار مي خواهم نه يك انسان سياست باز و سياسي كار.
خوشحاليم از وجود مسئولي جوان در منابع طبيعي كه تواضعش مثل ندارد و دفتر كارش هيچ وقت به روي مردم بسته نيست. هر چند شمار مراجعه كنندگانش بيش از هر اداره اي است و هر چند با خبرنگار ما سر و سري ندارد و مصاحبه اي به ما نداده است.
و خوشحاليم به خاطر وجود برخي مسئولين كه وقتي از آنها انتقاد مي كنيم با خوشرويي با ما سخن مي گويند و مي خواهند كه بنويسيم. از همه مشكلات بنويسيم.
و در پايان بايد بگوييم ما خوشحاليم كه در خاكي نفس مي كشيم كه بخشدار شهيدش (شهيد خيرخواه)، وقتي كارش را در نيمه شب تمام كرد و قصد خانه داشت حتي تاب سختي كشيدن صاحب آن گاوي كه در رودخانه گرفتار شده بود را نداشت و خود شخصاً در آن شب، وارد رودخانه شد و گاو را از گرفتاري نجات داد و به صاحبش رساند.
خوشحاليم كه در جايي زندگي مي كنيم كه بخشدار شهيد ما، كار دوستانش را ديرتر از مردم انجام مي داد و مي گفت مردم واجب ترند و شما اگر بمانيد از نظام دلخور نمي شويد بلكه از من شايد گلايه كنيد ترسم اين است كه كار مردم اگر به تأخير افتاد مردم از نظام اسلامي گله مند شوند.
خوشحاليم از اينكه در شهري زندگي مي كنيم كه فرمانده سپاهش (شهيد محبي) وقتي دست به غذا مي برد كه همه سير شده بودند و خود خرده هاي نان بقيه را تناول مي كرد.
خوشحاليم كه در همين شهر ما، كساني صندوق قرض الحسنه اي داير كرده بودند كه هر كس به اندازه وسعش در آن پول داشت و هر نيازمندي به اندازه نيازش از آن پول بر مي داشت و با رفع نيازش پول قرض گرفته اش را بي كم و كاست به آنجا بر مي گرداند
و خوشحاليم از همه خوبي هاي ديگري كه وجود دارد و ...